قتل عام



در هر خم ِ هزارتوی ِ تاریک ِ افکار شبانه ام ، باید دفتری بگذارم به رنگ سبز ؛ تا بنویسم از هر شروعی !

 یا نه ، نقطه ای بگذارم در دلِ شروع و آنرا در نطفه خفه کنم ؛ تا به پایان برسد آن شروع ، آن خم . 

و اینگونه با کشتار ِ هزاران شروع ؛ به پایانی میرسم  که روشنایی َش نور ِ ساطع شده از قلب ِ نقطه هاست . 

نقطه های قاتل .




ماه و ماهی

تو ماه ـی و من ماهی ِ این برکه ی کاشی ...

تو ماه ـی و من ماهی ِ این برکه ی کاشی ...



اندوه ِ بزرگیــــــس ـت زمانی ک نباشی ...

اندوه ِ بزرگیــــــس ـت زمانی ک نباشی ...


آه از نفس ِ پاک ِ تو و صبح نِشابور

از چشم ِ تو و چشم ِ تو و حجره ی فیروزه تراشی ...

پلکی بزن ای مخزن ِ اسرار ک هر بار

فیروزه و الماس به آفاق بپاشی


هرگز به تو دستم نرسد ماه ِبلندم , اندوه بزرگیـــس ـت چه باشی چه نباشی ..


ای باد ِ سبکسار !! ای باد ِ سبکسار !! مرا بگذر و بگذار ... مرا بگذر و بگذار ...



این آهنگ هزار مرتبه عالیست .


حجت اشرف زاده 


گاهی هم میرسد ک دیگر نمیتوانی ادامه ی خودت باشی . وجدانت را به دیار علی چپ ها میسپاری و رها میشوی از هر چه که نامش بند است / دانسته  / اگاهانه

در همین حوالی ست ک میفهمی خدا چقدر سفت و سخت تو را چسبیده . 

دل دل میکنی از نفسی ک مادر ِوجدان است .