عنوان ندارد
عنوان ندارد

عنوان ندارد

دل خواسته


بخودم که نگاه میکنم : در من زنی ـست چهل و اندی ساله که جور یتیمی ِ فرزندانش را میکشد  ... !!

.

.

.

.

مدت هاست زن بودن را فراموش کرده ام / دلم کمی آغوش میخواهد .....

آخریش واسه 8 مرداد 94 ِ

اون روزای نکبت گرفته ی .همون روزایی که گذشت .بیشتر از یک سال و اندی میگذره ازش .دوصد افسوس. اینهمه وقت واسه سکوت زیاده .خیلی زیاد!!

تابستون 94 رو با اون فضاحت گذروندم ، به ظاهر درستش کردم درستش کردیم ؛ به ظاهر !!! عجب پاییز و زمستونی داشت . عجبــــــ ... !بعد از ماجراهای تابستون خواستیم ک جبران کنیم .خواستیم ؟! / نمیدونم . چی شد نمیدونم !!! /ولی اینو میدونم  که من با همه ی وجودم خواستم . خواستم و دوییدم و تلاش کردم  ، اما  نشد !!!!!! نشد که بشه .. نشد !! سخته نه ؟! از روحم احساسم جسمم توان و انگیزه و عشق و علاقم خانوادم فامیلم مایه گذاشتم ولی نشد . چرا؟! واقعا چرا ؟! خدایا چرا ؟!

چه گناهی کرده بودم ؟! تاوان پس دادم یا امتحان بود ؟! تنبیه بود یا کلاس درس ؟! خدایا 96 ِ و من همه چیو باختم . پس کی میگی  بهم ؟!  خدایا ؟! فقط یچیو بهم بگو . که آیاا اونم واقعا میخواست ؟ اونم قد من میخواست ؟! اگه میخواست چرا اینجوری کرد ؟! خدایااااااااااااااااااا کجای راهُ اشتباه رفتیم ؟! کجای راهُ اشتباه ررفتم ؟! کجای راهُ اشتباه رفت ؟! این تنبیه بود ؟! برا کدوممون ؟! برا کی بود ؟! تهش چی میشه ؟! خدا؟! یکسال و یکماه شده هاااا ؟! خسته شدم از بس در خونتو کوبیدم و جواب ندادی . خدا ؟! فقط جواب بده ! 

تا کی قراره این سکوت مرگ ادامه داشته باشه ؟!

تهش قراره چی بشه ؟!

دلم داره میترکه آ خدا 

امروز 5 اردیبهشت 96 ِ  .پارسال این موقع ؟! جدا شده بودم ؟! دقیق یادم نیس . اما تو یادته . یادت میاد چی گفت ؟! یادت میاد همش دنبال بهونه بود ؟! خدایا ؟ چکار باید میکردم که نکردم . چکار باید میکردم ای خداااااااااااااااااااااااااااا .

انصاف کجا بود ؟ عقل کجا بود ؟ وجدان کجا بود ؟ خدایا ؟! قدرشناسی کجا بود ؟! چکار باید میکردم که نکردم . تورو به قرآن بگو بهم . کجا کم گذاشتم ؟!

خداایا ؟! چه بلایی بود  چه بلایی بود سرم آوردی ..