عنوان ندارد
عنوان ندارد

عنوان ندارد

کلافه ام

کلافه ام


مینویسی و خط میکشی

 نفس عمیق / یه چنگ توی سینه

دستی به گلوت میکشی / انگاری راه نفس ِ ت باز میشه


دوباره نفس عمیق

لب گزیدگی / یا حتی اونقد دستتس گاز میگیری ک ازش خون میزنه بیرون




وقتی دستت به هیچی بند نیس و 

هیچ کاری نمیتونی بکنی


مینویسی

خودکارتو پرت میکنی اونور


نفس عمیق


دوباره میری سراغ خودکارت


دلت میخواد جیـــغ بزنی 


نمیتونی


تو خودت خفه شدی

صدای طوفان میاد


میترسی

میترسی 

میترسی


اشکت خشک شده , ی جسم سرد خیره

دستات یخ میکنه

تپش قلب و نفس ـایی ک تو راه گیر کردن


نفس عمیق

نفس عمیق

نفس عمیق

.

.

 کلافه ام 

نظرات 2 + ارسال نظر
تپل جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:00 ب.ظ

... :(

آفتابگردون شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ق.ظ

میفهمم حسی که بارها تجربه اش کردم
طعم گس لحظه ها
لمس چروکیده حوصله
من همین تار و پود شکسته ام که هر روز برای حفظ ظاهر اتوی لبخند میکشم
سرمای اینروزها برگهای بی جانمو زرد کرده
هنوز میگویم کاش دوباره آفتاب بر من بتابد :|

: )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد