اگه قابل ِ تحمل ِ
اگه میشه لحظه ای چشم ـا رو بست ُ به هیچی فک نکرد
اگه میشه حتی واسه ی ثانیه نفس کشید
اگه قرار باشه تنها بهونه ی دووم آوردنم باشه
فقط و فقط همین صداس ..
/ صدای گنجشک ـا /
وقتی هر روز میان سر قرارشون ُ هــــــــــِی باهم حرف میزنن
حرف و حرف و حرف و حرف
آخرشم همدیگه رو میبوسن و خد ــــآفِـظی میکنن تــــــــــــــــا فردا ..
دوباره فردا راس همون ساعت ؛ بدون ِ دقیقه ای تاخیر میان و دل ِ تنگشونُ وا میکنن ..
آخ ک چقد شنیدنی ِ
آخ ک چقد دوس داشتنی ِ
آخ ک چقد آرامش داره
پر از رقصیدن گنجشک ها باش !
...
همیشه بر تن گنجشک ها باش !
...
به مردم اعتمادی نیست ، باران ،
...
خودت پیراهن گنجشک ها باش !
...
: ) تلنگر جالبی بود
صدای گنجشک ها . . .
دلنشینه ! فقط همین
مرسی ک اومدی .. / : )
صبح پر از بهانه و پر از همهمه ی گنجشکهاست
صبح ابتدای شروع یک فرداست
تو از ولوله ی گنجشک ها زندگی را تصویر میکنی
من از تصویر تو امید را تفسیر میکنم
تو امید زندگی و من امیدوار بودنت و آمدنت
تو طلوع کن دوباره و بی بهانه
من آفتابگردانت میشوم و جان میگیرم
و دور از چشم مترسک ها به گنجشک ها باج جان میدهم تا دوباره برایت همهمه کنن :)
(چرک نویس...)
زندگی گم میشه میون ِ این ولوله , امید بی معنی میشه وقتی زندگی نباشه ..
مرسی ...