عنوان ندارد
عنوان ندارد

عنوان ندارد

ذهن نوشت

بهمین سادگی ک نمیشود گفت و ولگرد شد ، تو را چه به دارما و همینگوی / برای تمرین کمی با پدر همراه شو / مدتیست نفسش میگیرد ، شب به شب اسپریوا و سیگارش را معجون میکند و سر میکشد ، عرق میکند ، گُر میگیرد ، قهوه میخورد ، دوش میگیرد / تا 4 این پا و آن پا میکند و در نهایت میزند به خیابان / خیابان هم از بی پدری میگوید /خیابان هم از بی پدری میگوید


زنجیر ِ دوم




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد