عنوان ندارد
عنوان ندارد

عنوان ندارد

سایه ی شکسته

خیابان هم از بی پدری میگوید ...

 هوا سرد است / ژاکت ِ بافتت را به روی شانه های پدر بینداز و برای همیشه تنهایش بگذار !!!

بگذار تنهایی را هم از پدر  به ارث ببری /  تنهایی ِ موروثی ، کتاب ِ موروثی ، عشق ِ موروثی ، یا اصلا حتی / خودکشی ِ موروثی 

گفتم ارث ، بیاد میاوری مادری را که تنها ارثیه ی فرزندش از خیابان ها بود ؟! همان که روزی هزار بار زندگی را بالا میاورد ؟! / به من گوش میدهی ؟! / برای تنهایی ، مثل آن مادر ، پیاده رو های شلوغ را انتخاب نکن ! نگذار تنهایی ِ موروثی ات گم شود در میان کسانی که خودشان را گم کرده اند 

روز را با زرد ِ کم عمق ِ خورشید / شب را با سایه ی شکسته ی جوی سپری کن / آنگاه که تنهایی خدایت شد به خانه بازگرد

به خانه بازگرد و برای مراسم معارفه آماده شو !


زنجیر ِ سوم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد