عنوان ندارد
عنوان ندارد

عنوان ندارد

جنگ ِ شبانه

دارم کاری نمیکنم / افکارم را جمع میکنم و در میان تاریکی ِ نفوذی گم میکنم / به دنبال مداد رنگی های کهنه ام میگردم تا بیاد بیاورم آخرین برگ کودکانگی ام را / پیدا نمیکنم / کرخت , پر از خالی خودم را به روی تخت می اندازم و هم آغوش با بی حوصلگی به صدای لرزش دستانم گوش میدهم .


و من همچنان " دارم کاری نمیکنم




بیستُ دومین اسفند است و هنوز معنای این جوانی کردن ک از قدیم ُالایام  از پدربزرگ و مادربزرگ و ... شنیده ایم را , نفهمیده ایم

میگویند زندگی در همین لحظه هاییست ک قدر نمیدانیم و همش در انتظاریم/ درست است

فی البداهه زندگی ِ من هم در همین کودکی های نکرده و خاطرات ِ کمرنگ و محو شده است . در همان بی آزاری کودکی و سادگی و بقول صمد همان پپه بودن هاست

همان قلییون قاجاری ِ فسقلی و تنباکوی اصیل ِ بی بی / همان اتوبوس بازی ها / رام بودن ها در دست مجید و محبوبه


مجید و محبوبه / آخ آخ آخـــ ک چقدررررر دلم برایتان تنگ است

مجید ِ دیوانه ,مجید ِ یاغی آنقدر دلم برایت تنگ است ک میخواهم زندگیت را برهم بریزم / عجب حماقتی بود داستان ازدواجت

محبوبه ی عزیزم , دلتنگی َت قدری بزرگ است ک شبها کابوس مهربانی َت میهمان پریشان خوابی هایم است

قدری دلم برایت تنگ است ک شنیدن اسمت چشمانم را پر از بغض میکند/راستی وحیدت را بیاد میاوری ؟ شب گذشته دلم هوایی ِ خنده های پر شورش شده بود/ هوایی ِ شوخی هایش 


براستی زندگی همین دوری ها , مردگی ها و دلتنگی هاست ؟!! .

زندگی همان روز ِ اول ِ مدرسه هاست , اول ِ دبستان , دوم ِدبستان , سومِ دبستان و ... / همان هایی ک هیچ تصویری ازشان در ذهنم نیست 

زندگی همان کنکوریست ک ... / امان از کنکور / امان از دانشگاهی ک مرا به این وضع انداخت / شاید زندگی همین وضع باشد ؟! نه ؟ / البته ک آری


شروع دانشگاه از نوع ِ مدرن و باکلاسش هم یکی از تکه های پازل ِ زندگیست

تکه ای ک تمام مسیر ِ اصلی ِ زندگی را منحرف کرد / مسیری ک مرا به اینجا کشاند هم واقعا جزیی از همین زندگیست ؟


زنگی همان چت کردن ها و نت گردی ها بود ؟ / 

زندگی همین پشت ِ مانیتور نشستن ها , کج خلقی ها , عصبی شدن ها , تنها نشستن های مادر , سیگار های پی در پی  پدر است ؟!

همین دور شدن های مکرر / همین تنهایی های مسخ شده ی صلیبی





بازگشت ِ شوربختی

بازگشت شیون کنانه ی تنها معبود ِ پهنه ی وسیع و بیکرانه ی کویر مانند ِ دلی بخت برگشته در آخرین و فی الواقع آغاز کننده ی محول الاحوال / بر جماعت شوربخت ِ ساکن در شهر ولوله ها 


تسلیت/تبریک

حبس برزخی

حالم خوش نیست

دست و دلم مشغول 

فکرم آشوب

لای منگنه ی زندگی گیر کردم


دست و پا بزن

دست و پا بزن

کسی دستتُ نمیگیره 


و محکوم به مردن های شبانه

و مرگی ک روزانه هزار بار تو را بالا می آورد


حبس برزخی



سایه ی شکسته

خیابان هم از بی پدری میگوید ...

 هوا سرد است / ژاکت ِ بافتت را به روی شانه های پدر بینداز و برای همیشه تنهایش بگذار !!!

بگذار تنهایی را هم از پدر  به ارث ببری /  تنهایی ِ موروثی ، کتاب ِ موروثی ، عشق ِ موروثی ، یا اصلا حتی / خودکشی ِ موروثی 

گفتم ارث ، بیاد میاوری مادری را که تنها ارثیه ی فرزندش از خیابان ها بود ؟! همان که روزی هزار بار زندگی را بالا میاورد ؟! / به من گوش میدهی ؟! / برای تنهایی ، مثل آن مادر ، پیاده رو های شلوغ را انتخاب نکن ! نگذار تنهایی ِ موروثی ات گم شود در میان کسانی که خودشان را گم کرده اند 

روز را با زرد ِ کم عمق ِ خورشید / شب را با سایه ی شکسته ی جوی سپری کن / آنگاه که تنهایی خدایت شد به خانه بازگرد

به خانه بازگرد و برای مراسم معارفه آماده شو !


زنجیر ِ سوم

ذهن نوشت

بهمین سادگی ک نمیشود گفت و ولگرد شد ، تو را چه به دارما و همینگوی / برای تمرین کمی با پدر همراه شو / مدتیست نفسش میگیرد ، شب به شب اسپریوا و سیگارش را معجون میکند و سر میکشد ، عرق میکند ، گُر میگیرد ، قهوه میخورد ، دوش میگیرد / تا 4 این پا و آن پا میکند و در نهایت میزند به خیابان / خیابان هم از بی پدری میگوید /خیابان هم از بی پدری میگوید


زنجیر ِ دوم




خیابان و بی پدری

بهمین سادگی ک نمیشود گفت و ولگرد شد ، تو را چه به دارما و همینگوی / برای تمرین کمی با پدر همراه شو ، مدتیست نفسش میگیرد ، شب به شب اسپریوا و سیگارش را معجون میکند و سر میکشد ، عرق میکند ، گُر میگیرد ، قهره میخورد ، دوش میگیرد / تا 4 این پا و آن پا میکند و در نهایت میزند به خیابان / خیابان هم از بی پدری میگوید / خیابان هم از بی پدری میگوید 


زنجیر ِ دوم